♥:.. روستای باصفــای لاسجــــــرد ..:♥
♥:.. روستای باصفــای لاسجــــــرد ..:♥

♥:.. روستای باصفــای لاسجــــــرد ..:♥

نگاهی به روستای لاسگرد « لاسجرد » از دوران باستان تا به کنون

به گفته مورخان ایرانی و خارجی قبل از تمدنهای اولیه و شهرنشینی انسانها به طوری که قبل از تسلط تازیان بر ایران سکسر « راس الکلب » واقع در مغرب سمنان « لاسگرد »را به عنوان و معنی سر حد نشیمنگاه سکه یا سکا از سمت مغرب و سکسر واقع در بالای سمنان « شمال »یعنی سنگسر «مهدیشهر » فعلی را به عنوان و معنی راس و سر «قله » منزلگاه سکه ها می نامیدند .
سمنان از دیر باز یکی از شهرهای چهاردهمین ایالت تاریخی « ورن »یا ورنه از تقسیمات شانزده گانه اوستایی در دوران باستان بوده است ورن یا ورنه متشکل از صفحات جنوبی البرز ، خوار ، شامل : سمنان ، دامغان ،خوار ، دماوند ، فیروزکوه ، شهمیرزاد ، لاسگرد، ده نمک و آهوان ، قوشه ، ویمه و نقاط کوهستانی ، مازندران بوده است .
پس از حمله اسکندر مقدونی و فتح ایران و سپس فوت اسکندر، تشنجات و منازعات سختی بین دولت او روی داد و دولت وی را به چند دسته تقسیم کردند ایالت پارت نیز به دست سردار معروف مقدونی سلوکوس واگذار شد و این شخص موسس سلسله ای است در ایران که به نام سلوکیان خوانده شد سلوکیان بزرگترین عامل یونانی کردن مشرق بودند به همین جهت برای ادامه فرمانروائی خود لازم دانسته اند نظر خوش مردم را به خود جلب کنند و برای اینکار تقریباً شصت شهر در مشرق و ایالت پارت بنا کردند یکی از این شهرها «آپاهایا لاسجرد فعلی بود که در 34 کیلومتری سمنان واقع شده و دیگری شهر هکاتم پلیس- «صددروازه» که آنرا دامغان کنونی
می دانند این شهرهای تازه تاسیس به وسیله حکام آنان اداره می شد. به علت عدم امنیت و درخطر بودن جان و مال مردم سبب می شد که مردم با کوشش و همکاری همگان در ساختن قلاع عظیم الجثه و غیرقابل تسخیر که امروز بقایای آن را می بینیم اقدام نمایند و درکندن خندق بردور حصار همت گمارند.
چون روستای لاسگرد بر سر راه واقع بوده بیشتر مورد هجوم راهزنان ترکهای خونخوار، و طوایف مختلف بودند این قلاع بصورت پراکنده از هم ساخته شده بود بعضی از این قلعه ها از راه زیرمینی به همدیگر مرتبط بودند به طوری که قسمتی از راه زیرزمینی قلعه «لاسگرد» و قلعه های محلات ثلاث تاکنون باقی مانده است در مورد تاریخ بنا و ساختمان قلعه لاسگرد چنین نوشته اند که قلعه لاسگرد بصورت عمارتی بلند و گرد و بدست شخصی به نام بلاش ساخته شده و در آنزمان این مکان را بلاش گرد می گفتند با گذشت زمان لاشگرد و با گذشت زمان لاس گرد تلخص شد چنانچه اکنون می شنویم عده ای لاسگرد را لاسجرد می نامند.
گروهی از مورخین بلاش را همزمان با پیشتر ادیان و کیانیان یعنی همدوره با رستم شاهنامه و یلان آن زمان میدانند و باز بنا بر عقیده گروهی دیگر از تاریخ نگاران همزمان با اشکانیان دانسته و این دژ را جهت دفاع از طایفه و ساکنان لاسگرد بنا نموده و تا چندی قبل نیز به موازات و مجاور خط شوسه و مقابل امامزاده سید رضا (ع) و سیدعلی اکبر (ع) دیوارهایی از قلاع دیگر نیز موجود بوده که به مرور از میان رفت
همچنین در میانه راه لاسگرد به سرخه و منطقه تیژآور (جمشید آباد )نمایی از قلعه دیگر موجود می باشد که آن هم در حال محو شدن می باشد که احتمالاً آن را دژ سپید می گفتند
در بین بقعه سید رضا و شمال کاروانسرای شاه عباسی لاسگرد قلعه ای به نام ( دژ لاسگرد )وجود داشته که با توجه به سر حدی بودن قریه لاسگرد در دوران قبل از اسلام به خصوص در زمان اشکانیان احتمال می رود این قلعه در زمان اشکانیان بنا گردیده باشد .
این قلعه مستحکم که با خشتهای خام بزرگ ساخته شده تا اواسط دوره قاجاریه پا بر جا بود و پس از این تاریخ رو به ویرانی نهاده است به طوری که مرحوم صنیع الدوله در کتاب (مطلع الشمس) می نویسد :
( … این قلعه شش برج دارد و هر برج از شش اتاق است . گرداگرد این تل ، خانه های یک طبقه به تفاریق ساخته اند و از دو رتل تیرها به میان آن دوانیده و روی تیرها را پوشانده و کوچه های مصنوعی درست کرده و عبور سکنه از روی این تیرها است .
راه وصول به بالای تل ،منحصر به یک در سنگی کوچک و معلوم است که این از خوف تعدی صادر و وارد است . ارتفاع تل بدون خانه ها هفت زرع و با خانه ها دوازده زرع می شود و دور رتل دویست و پنجاه قدم است .
لرد کرزن انگلیسی ، که در سال 1891 میلادی از قلعه مذکور دیدن کرده نوشته است :
(( در این محل سابقآ ارگی بر سنگر گرد بلندی ساخته بودند که شاید تا هشتاد پا ارتفاع داشته ،آن ارگ فعلاً خراب است و بنای داخلی آن نیز به صورت انبوهی از زباله و آجر در آمده ، ولی اهالی در همان خرابه ها استقرار یافته و بر راس دیوارها خانه های گلی دو طبقه ساخته اند که فقط با پله های راست و عجیب و غریبی می توان از آن بالا رفت .
از اختصاصات حیرت انگیز آن ، یکی این است که در جلو هر طبقه با الوارهای خشن ، ایوانی گذاشته و روی آن را هم با گل فرش کرده اند و از این ایوان لغزان که نرده ای برای جلوگیری از سقوط افراد ندارد پر از سوراخ و حفره است .
اطراف قلعه گودال عمیق و عریضی است که گرداگرد دژ را فرا گرفته و آن را خندق می نامند و در تمامی مدت سال پر از آب بوده تا دشمن نتواند به سهولت به داخل دژ دسترسی پیدا کند و اهالی از راههای زیرزمینی که در اطراف دژ به داخل قلعه ادامه دارد و بصورت مخفی میباشد خود را به داخل قلعه می رساندند.
بعد از اسلام در نزدیکی دژ بنای دیگری ساخته بودند که به مصلا معروف بوده و جهت عبادت و سوگواریها و مناسبتها از آن استفاده میشد و تا 50 سال قبل پابرجا بود و کم کم از میان رفت ضمناً در جنب مصلا‏‏‏‎ّ- یخچال و آب انبار گلی بزرگ وجود داشته که آن نیز نمایان است.
در مواقع ظاهر شدن دشمنان، کشاورزانی که در اطراف روستا پراکنده و به کشاورزی و دامداری مشغول بودند گاهگاهی با نگاه کردن به قلعه متوجه پرچمی در بالای قلعه و یا با دود کردن آتش به وجود دشمن آگاهی پیدا می کردند یا پناه می گرفتند و یا از راههای زیرزمینی به داخل قلعه وارد می شدند

نظرات 1 + ارسال نظر
کوروش پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:37 http://lasjerdwatanam.blogfa.com

سلام همشهری .
امیدوارم که موفق باشی .
از مطالب شما استفاده کردم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد